از طلوع مفهوم "آموزش مبتنی بر پیامد" در سپهر آموزش عالی بیش از سه دهه میگذرد. در تمام این مدت، پیامد آموزشی به ویژه در کانتکست بالینی از مفهومی انتزاعی به موضوعی سراسر انضمامی دگردیسی یافته است به گونهای که "دانشآموخته کلاس درس" دیروز به "حرفهمند در عرصه" امروز تغییر نام داده است، حرفهمندی قابل اعتماد برای جامعه. در دنیای امروز، حرفهمندان سلامت نه تنها به بکارگیری دانش نافع و کاربست درست مهارت شناخته میشوند، بلکه در سطحی فراتر به ایفای صحیح نقش مورد انتظارشان در جامعه نامبردارند. تغییر رویکرد آموزشی از به ذهن سپری صرف محتوای دانشی هر دیسیپلین و انجام کلیشهای مهارتها به ایفای نقش حرفهای مورد انتظار و قابلاعتماد، ساختار آموزش علوم پزشکی را از تمامی جنبهها، از تدریس تا ارزشیابی متاثر ساخته است. با این تغییر ساختاری، یادگیری بدون بهرهگیری از اصول منطقی استدلال و بدون بکارگیری بازخورد و بازاندیشی و بدون تغییر نقش فراگیر از مشتری به همکار و شریک در فرآیند آموزش به پیامدی اساسی، کاربردی و تحول آفرین نخواهد انجامید. پیادهسازی آموزش پیامد محور نیاز به بازتعریف نقش، منش و تعهد برای حرفهمندان سلامت در کوریکولومهای آموزشی دارد و در این بین نمیتوان از نقش بیبدیل کوریکولوم پنهان بهویژه در آموزش بالینی چشم پوشید. برای فراگیران امروز و حرفهمندان فردا، مرور چندباره سجایای اخلاقی و تکرار هر روزینه اصول اخلاق حرفهای به فرجامی نیک منجر نخواهد شد مگر اینکه چند و چون مولفهها و شاخصهای نیکنامی حرفهمندان سلامت مورد واکاوی قرار گیرد. آموزش بالینی در دنیای امروز، بیش از هر زمانی دیگر نیاز به همراهی با ضروریات علوم انسانی و همگامی با روند روزافزون توسعه فنآوریهای نوین دارد. ما اکنون مسافران برههای از تاریخ هستیم که محصولات بشری بیش از خود بشر از ظرفیتها و قابلیتهای ذهنی و کالبدی برخوردارند و در عرصه آموزش ناگزیر از قبول نقش فنآوریهای بشرزاد در جامه آموزشیار میباشیم. هوش مصنوعی با رویه پر طمطراقش بهترین گزینه و چارهساز در تصمیمسازی بالینی در اتمسفری مملو از آشفتگی و بییقینی است. این محصول بشری بیش از هر عامل دیگری به بهداشت تصمیم کمک میکند و درمانگران را در چارهسازی تصمیم تشخیصی و درمانی یاری میرساند، لذا کم و کیف بکارگیری آن باید در برنامه درسی تمامی رشته مقاطع بنحو اکمل گنجانده شود. در آموزش بالینی پیامد محور، ارزشیابی از فراگیر تا حصول اطمینان از تبحر و تسلط بر همه مهارتهای نرم و سخت ادامه مییابد. در این الگوواره آموزشی، ارزشیابی فعالیتی مستمر و بدون وقفه است و در طی آن فرصت جبران برای تمامی فراگیران با هر سبکی از یادگیری فراهم است.
همه آنچه در این کوته نوشتار بدانها اشارت رفت، حکایت از تعالی آموزش علوم پزشکی بهویژه آموزش بالینی در چند دهه اخیر دارد و حتما با اینجانب هم عقیدهاید که مصادیق و مضامین تعالی آموزشی، تنها و تنها از دل آموزش پژوهیها قابل استحصال نیستند و چه بسا پژوهشهای آموزشی برای بسیاری از مسائل روز آموزشی، عاری از هرگونه روششناسی متقن باشند. گزیر و چاره در این موارد، پناهبردن به دامن انواع دیگری از جستارها نظیر دانشپژوهی آموزشی میباشد. امید میرود بکارگیری توامان آموزشپژوهی و دانشپژوهی آموزشی در آیندهای نه چندان دور به طراحی و اجرای برنامههای درسی پاسخگو منجر شود،برنامههایی که از یک سو به نیازهای واقعی جامعه نظر دارند و از سویی دیگر بکارگیری شان منجر به پرورش و تربیت حرفهمندانی میشود که مسئولیت خیر و شر خدمات تخصصیشان به جامعه عمومی را به درستی میپذیرند و هرگز از پذیرش قصور و ناکارآمدیهای شان شانه خالی نمیکنند، همواره به جبران ضعفها و تقویت توانمندیهایشان فکر میکنند و یادگیری مادامالعمر را بهعنوان واقعیتی انکارنشدنی با تمام وجودشان میپذیرند.
نوع مطالعه:
نامه به سردبیر |
موضوع مقاله:
آموزش پزشكی دریافت: 1403/2/1 | پذیرش: 1403/2/1 | انتشار: 1403/2/1