هدف تحقیق حاضر بررسی نظریهها و تحقیقات انجامشده اخیر در زمینهٔ رویکردهای شناختی و فراشناختی مرتبط با اختلال وسواس فکری– عملی است. سالکوسکیس معتقد است عامل شناختیمحوری در این اختلال، احساس مسؤولیت افراطی است که شخص در قبال افکار نافذ خود دارد، این احساس مسؤولیت سبب ایجاد فعالیتهای خنثیساز(اعمال اجباری) میشود. در نظریه راچمن سوگیری فراشناختی چون آمیختگی فکر-عمل نقش مهمتری دارند و این سوگیری سبب افزایش احساس مسؤولیت و احساس گناه میشود و همچنین انجام اعمال اجباری برای کاهش این احساسها را میشود. در نظریه فراشناختی ولز نیز بر نقش باورهای فراشناختی از جمله عدم اعتماد شناختی، آمیختگی فکر - عمل، آمیختگی فکر-رویداد و آمیختگی فکر- شیء تأکید شده است. براساس نظریه کنترل تفکر شناختی کلارک وجود برخی عوامل آسیبپذیری مانند اضطراب صفتی، عاطفه منفی و باورهای فراشناختی در تعامل با خلق منفی و رویدادهای منفی موجب ایجاد افکار مزاحم و تلاش ناموفق فرد در کنترل آنها موجب تشدید این افکار میشود. در مجموع براساس دیدگاه کارگروه شناختهای وسواسی اجباری شش آسیبشناختی اصلی در این اختلال عبارتاند از: احساس مسئولیت افراطی، بیش ارزیابی تهدید و احتمال، درآمیختگی فکر– عمل، اهمیت کنترل افکار، کمالطلبی و عدم تحمل بلاتکلیفی است که در این مقاله ارتباط بین این عوامل و ارتباط آنها با اختلال وسواس بررسی شد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |